یک آگهی تبلیغاتی عالی میسازید.آن را نزد مشتری میبرید.او متقاعد میشود که کار شما مشکل او را حل خواهد کرد و برای تهیه و تولید آن تأییدیه صادر میکند.
در طول هجده سال زندگی حرفهای من،این موضوع فقط سه بار اتفاق افتاده است.درواقع چیزی که بهطورمعمول اتفاق میافتد این است که طرح شمارد میشود.
چرا اینطور میشود؟من هم نمیدانم.اما بهطورمعمول طرحها رد میشود.برای این مسئله خودتان را حاضر کنید.اینکه آگهی تبلیغاتی شما چقدر عالی است،هیچ امنیتی ندارد.هر نوع کاری ممکن است رد شود.یکبار به یاد میآورم که یک مشتری درحالیکه قهوه خود را مزه مزه می کرد،یک آگهی تبلیغاتی را که دو ماه تمام را روی آن کارکرده بودم،رد کرد.
چیزی که نباید فراموش کنیم این است که ،مشتری چنین حقی دارد.اما کار خدماتی انجام میدهیم.
با ارائه چیزی که شما خودتان پسندیدهاید،کار تمام نمیشود.کار موقعی تمام می شود که طرح،مورد پسند مشتری هم قرار گیرد.موضوع اساسی در واقع،ارائه کاری است که هر دو طرف بپسندند.
مشتری های خوب هم هستند.به خاطر وجود آنها شکر گذار باشید.سعی کنید برای آنها،بهترین کار زندگی خود را انجام دهید.مشتری دیگری هم وجود دارد که به آنها مشتری "سخت" یا به تعبیری دیگر مشتری"بد" میگوییم.در اینجا میتوانم به نمونههایی ازاینگونه مشتریان اشارهکنم که در دوران حرفهایام با آنها برخورد کردهام.
هریک از انواع مشتریان بد در لینک های زیر می باشد
مشتریانی که علاقه دارند نقش خدا را بازی کنند